یزدفردا"احمد رضا قدیریان :آغاز مثنوي با نيايش و راز و نياز، رسم نيكويي است كه در ميان اهالي شعر و ادب و شاعران برجسته فارسي‌زبان رواج داشته است. در اين آيين پسنديده، شاعران در ابتداي مثنوي‌هاي داستاني يا آميخته با حكايات كه مضامين مختلفي از جمله عشق و عرفان و اخلاق داشته است، ابتدا از آفريدگار جهان ياد مي‌كردند و عظمت او را مي‌ستودند. اظهار بندگي و خلوص مي‌كردند و خواسته‌هاي خويش را از زبان بنده‌اي نيازمند به پيشگاه معبود خود عرضه مي‌داشتند.

يكي از اين مناجات‌هاي پرشور، مناجاتي است از وحشي بافقي شاعر معروف اين سامان كه در ابتداي مثنوي فرهاد و شيرين او آمده و در ميان اهل ادب، شهرتي كم‌نظير يافته است.

مثنوي فرهاد و شيرين يكي از منظومه‌هاي عاشقانه و زيباي فارسي است كه به شيوه نظامي گنجوي سروده شده است. وحشي بافقي، اين منظومه را به پايان نبرد و پس از او چندين شاعر به ادامه كار وي پرداختند كه از اين ميان اثر وصال شيرازي از ديگران معروف‌تر است. با مرگ وصال كار او نيز ناتمام ماند و سرانجام شاعر ديگري به نام صابر شيرازي اين منظومه را به پايان رساند. صابر در اين باره چنين سروده است:


حديثي را كه وحشي كرده عنوان

وصالش نيز ناورده به پايان

به توفيق خداوند يگانه

به پايان آرم اين شيرين فسانه (1)

به جز مثنوي فرهاد و شيرين، دو مثنوي ديگر به نام‌هاي خلد برين و ناظر و منظور از وحشي بافقي بر جا مانده است.

يكي از زيباترين و لطيف‌ترين بخش‌هاي مثنوي فرهاد و شيرين و شايد بهترين آن‌ها مناجات وحشي در ابتداي آن است. اين مناجات با زباني ساده و روان و به‌دور از پيرايه‌هاي تكلف‌آميز شاعرانه سروده شده است. تصاوير شاعرانه اين مناجات نيز لطيف، زيبا و دلنشين است. مفاهيم كليدي اين شعر عشق و نياز بنده نسبت به معبود و معشوق است. موضوعات مطرح شده در اين مناجات عبارتند از:

-درخواست دلي پر از شور و سوز نسبت به معشوق ازلي.

-دل واقعي سرشار از سوز و عشق است و دلي را كه از اين عناصر خالي باشد، نمي‌توان دل ناميد.

-درخواست زباني آتشين و سخني تأثيرگذار تا بتواند عشق خود را بيان كند.

-سخني كه از سوز درون سرچشمه نگيرد، گيرا و مؤثر نيست.

-درخواست عنايت و توجه حضرت حق.

-دل انسان محل اسرار الهي است.

-راه رسيدن به اسرار الهي راهي دشوار و پرمخاطره است.

-بدون لطف معشوق نمي‌توان به رازها و اسرار آسماني كه در دل انسان قرار گرفته است، دست يافت.

-اميد عاشق نسبت به لطف و عنايت معشوق و درخواست از او تا سايه لطفش را بر سر عاشق بگسترد.

در پايان اين سخن كوتاه، نيايش پرشور وحشي بافقي را در اين روزها و شب‌هاي معنوي ماه مبارك رمضان با هم زمزمه مي‌كنيم:


الهی سینه ای ده آتش افروز

در آن سینه، دلی و آن دل همه سوز

هر آن دل را كه سوزی نیست دل نیست

دل افسرده غیر از آب و گل نیست

دلم پر شعله گردان سینه پر دود

زبانم كن به گفتن آتش آلود

كرامت كن درونی درد پرورد

دلی دروی درون درد و برون درد

به سوزی ده كلامم را روایی

كز آن گرمی كند آتش گدایی

دلم را داغ عشقی بر جبین نه

زبانم را بیان آتشین ده

سخن كز سوز دل تابی ندارد

چكد گر آب از او آبی ندارد

دلی افسرده دارم سخت بی نور 

چراغی زو به غایت روشنی دور

بده گرمی دل افسرده ام را

فروزان كن چراغ مرده ام را

ندارد راه فكرم روشنایی

ز لطفت پرتوی دارم گدایی

اگر لطف تو نبود پرتو انداز

كجا فكر و كجا گنجینه راز

ز گنج راز در هر كنج سینه

نهاده خازن تو صد دفینه

ولی لطف تو گر نبود به صد رنج

پشیزی كس نیابد زان همه گنج

چو در هر كنج صد گنجینه داری

نمی خواهم كه نومیدم گذاری

به راه این امید پیچ در پیچ

مرا لطف تو می باید دگر هیچ (2)


پي‌نوشت:

(1)ديوان وحشي بافقي، محمدحسن سيدان، انتشارات طلايه، چاپ هفتم 1380، ص 432

(2) همان، ص 355

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا